یکی از لذتهای فیلم دیدن حسی است که در تیتراژ اول و آخر آن وجود دارد. این بخش از فیلم آن قدر مهم است که برخی مانند “سائول باس”[1] به ساختن تیتراژ فیلمهای بزرگ سینما شهره شدند. تیتراژ فیلم سرگیجه اثر آلفرد هیچکاک. از سائول باس 1958 گاهی شده فقط برای دیدن تیتراژ اول یا آخر یک فیلم آن ... بیشتر بخوانید »
کوایدان قصه ی ارواح
یادم میآید نیمه اول دههی هفتاد بود. دانشجو بودم. یک عصر جمعه با پیشنهاد دوستم مهدی اسدی رفتیم سینما کریستال. قدیمیهای سینما که حال و هوای لاله زار و فیلمهایش را به خاطر دارند تفاوت سینما کریستال را هم به یاد دارند. مدیر سینما زندهیاد صابر رهبر بود. مردی علاقهمند که پس از تجربههای طولانی در ساخت فیلمهای سینمایی مدیریت ... بیشتر بخوانید »
The Straight Story
از فیلمهای دیوید لینچ می ترسم. از ذهن او وحشت می کنم. هراسی لذت بخش! به همان گونه که درک یک کار فراواقع گرا با منطق مرسوم کاری عبث است، فکر می کنم درک لینچ هم مثل کارهایش کاری سرراست نیست. اما میان کارهای او ، میان وحشت پنهان و هراس عمیق ناپیدای فیلمهایش، فیلمی دارد که پیچیده نیست. عمیق ... بیشتر بخوانید »
سکوت بره ها
از گذشته تا به امروز فکر کنم فقط دو فیلم باشد که بیشتر از ده بار آن را دیده باشم. یکی از آن دو “سکوت بره ها” است. سال اول دانشکده بود. سال 1370 که فیلمخانهی دانشکده فیلم را پخش کرد. آن زمان ویدیو پروژکتور تازه وارد کشور شده بود اما دانشکده ی ما به آن مجهز نبود. ویدیو سی دی ... بیشتر بخوانید »
فارغ التحصیل
اولین بار که اسم فیلم فارغ التحصیل را دیدم در کتاب ادبیات فیلم بود. چیزی که ازآن به یادم ماند چهرهی داستین هافمن بود و این توصیف که بالای عکس او بود با این درونمایه که برخی از شخصیت ها بدون بازیگر آنها به راحتی تصور شدنی نیستند مثل داستین هافمن در این فیلم. به دلایل تکراری این فیلم را ... بیشتر بخوانید »
سه فیلم، سه پایان، چهار موسیقی
دست کم سه فیلم از کوبریک یک راست به جنگ پرداخته اند. راه های افتخار، دکتر استرنجلاو و غلاف تمام فلزی. هر سه فیلم با سه آواز تمام میشوند. غلاف تمام فلزی با سرود میکی موز که سربازان میخوانند و قطعهای راک از گروه رولینگ استونز با صدای میک جاگر، ( سیاهش میکنم). دکتر استرنجلاو با ترانهی ما یکدیگر را ... بیشتر بخوانید »
چشم اندازی در مه
سالها پیش جشنواره فجر جایی برای نمایش آثار بزرگ هم داشت. بعدش هم سینما عصر جدید تهران آنها را پخش می کرد. روزگاری بود که هنوز به همت تلاشهای متولیان فرهنگی و شاید هم سرقفلی داران فرهنگی کشور نمایش فیلمهای خارجی به بهانهی گذاشتن چوب زیر بغل سینمای داخل، ممنوع نشده بود. آن روزها یادم هست فیلم چشم انداز ... بیشتر بخوانید »
2001: یک ادیسه ی فضایی
یکی از آرزوهایم دیدن این فیلم بود. چرا؟ چون وقتی نوجوان بودم برنامهای از تلویزیون پخش میشد به نام آن روی سکه. اکبر عالمی. این برنامه موضوعش جلوههای ویژه در سینما بود. کاری که او به خوبی آن را میشناخت. او بعدها کتاب تمهیدات سینمایی را با همین موضوع نوشت. من که نه ویدئو داشتم و نه امکان رفتن به ... بیشتر بخوانید »
انجمن شاعران مرده
پیتر ویر را دوست دارم. انجمن شاعرانه مرده اش را بیش از همه ی کارهایش. معلمی به مدرسه ای میآید و دنیای خشک و بی روح دانش آموزان را عوض میکند. او به آنها آزادی را میفهماند و غنیمت شمردن عمر را. هیچ وقت بازی رابین ویلیامز برایم تا این مقدار به یاددماندنی نبوده است. معلم باید برود. باید اخراج ... بیشتر بخوانید »
Ran
سال 1370 بود. جشنواره فیلم فجر مرور آثار کوروساوا (1998-1910) را در سینما ... بیشتر بخوانید »